آخرین تراوشات احساسم
به پیش رو مینگرم تو را میبینم
به پشت سر مینگرم جز تو و خاطرات تو
همه چیز طبق قانونی ابدی حذف شده است
تو را میطلبم در همه حال
چقدر لحظاتم بی تو سخت گذشته
چقدر چشمانم منتظر آمدنت نشسته اند
چقدر کوله بارم بر دوشم سنگین است بی کمک تو
چقدر دلم برف میخواهد برای مثال زندن پاکی تو
در دور دستها تو را انتظار کشیده ام
آری پشت آن کوه ها
کوه هائی که مه همه جای آن را پوشانده و چشم چشم را نمیبیند
من تو را انتظار کشیده ام
تو جلو تر بودی و مرا تنها مرگ از تلاش برای رسیدن خسته میکرد
پاهایم را بنگر زخمهایش دلنشین است چون راه سختی را پیموده ام تا وصل
دستانم را بنگر پر از گل است گلهائی که هر کدام را از گوشه ای از راه چیده ام برای تو
وای خدای من فراموش کرده ام به تو بگویم چقدر در کوچه شهرهای دلم چون دخترکان گریزان از خود، دویده ام و به هر جزئی از خود که رسیده ام نشان تو را پرسیده ام و تازه فهمیده ام آنها نیز به دنبال تو اند
ای مهربان در این کوچه های تاریک شهرم دلم گرفت
نوری برایم از محبت بفرست تا نورانی کند این جسم سرد و قلب تاریک را
برایم گلبرگی از عشق بفرست تا بویش مشامم را تازه کند
آیا هنوز هم میخواهی که از شهر دلت سوغات برایم بیاوری؟؟
راستی سوغاتها را کجا نگه دارم تعدادشان دارد زیاد میشود
یادم رفت بپرسم آنجا مردمان چگونه مردمانیند؟؟؟؟؟
دل دیوانه ام را به جرم دیوانگیت به زنجیر نکشند؟؟؟!!!!
نکند که مردمان عشق ما را از ما به عاریت بگیرند
من عشق را به همگان نشان خواهم داد اما به آنها عشقی نخواهم داد
دیروز در راه به بوی خوش دوستیکه میآمد فکر میکردم
باز به همان نتیجه سابق رسیدم که بهترین رایحه ای است که شنیده ام
گل فروشی یادت هست
وقتی از کنارش گذشتیم تو را به یاد گلباران خانه ما انداخت
و مرا فقط به یاد تو انداخت
توئی که گلبارانش کرده بودی
دوست دارم
یادآوری : سینما گل فروشی/گرگ و میش
چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
پلینازم من
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
احوال نامه
اوضاع نامه ای مشوش
روز پدر
عشق
بازم دارم خواب میبینم
تولدانه مادرانه
شیپوری چی خبری آورده
عید مبارکی
همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
[عناوین آرشیوشده]